جشن تكليف
جشن تکلیف چیست؟(قسمت اول)
آنچه مى خوانيد، مجموعه اى از نكات و يادآوريها و دانستنيهايى است كه شما در آستانه تكليف خوب است بدانيد و به آنها توجه كنيد.
«تكليف» چيست؟
وقتى پسر يا دختر به سنّ معيّنى رسيدند و بالغ شدند، به آنان «مكلّف» گفته مى شود. كسى كه به سنّ تكليف مى رسد، بايد دستورهاى دينى را انجام دهد و به واجبات عمل كند و از آنچه خداوند ممنوع ساخته (يعنى محرّمات) پرهيز كند.
خداوند، براى آنكه ما به سعادت برسيم و راه صحيح زندگى را بشناسيم، هم در وجود ما «عقل» قرار داده است و هم توسّط پيامبران «دين» فرستاده است تا با عمل به راهنماييهاى عقل و دين، انسانهايى كامل و سعادتمند شويم. اين را هم بايد بدانيم كه آنچه را خداوند بر ما «واجب» ساخته و از ما خواسته است كه عمل كنيم، كارهاى نيك و سودمند و مفيد براى ما وجامعه است و آنچه را كه «حرام» دانسته و از آن نهى فرموده است، كارهاى ناشايست و زيان آور است كه براى جسم و روح ما ضرر دارد.
از اين جهت، كسى به سعادت مى رسد كه در اجراى فرمان خدا كوشا باشد و دقيقاً دستورهاى دينى را كه دستور خداوند است، انجام دهد.
جشن تكليف براى چيست؟
ما براى هر عيد يا هر مناسبت خوب كه از طرف پروردگار، نعمتى به ما رسيده باشد، جشن مى گيريم تا بدين وسيله سپاسگزارى و شكر و شادى خودمان را نشان دهيم.
به تكليف رسيدن، يك عيد به حساب مى آيد، چون از نظر عقلى و جسمى به حدّى رسيده ايم كه خداوند به ما دستور مى دهد و ما خوشحاليم كه خواسته ها و دستورهاى او را اطاعت كنيم و بنده شايسته او به حساب آييم و چه افتخارى از اين بالاتر؟ ما با «جشن تكليف»، نعمتهاى خدا را گرامى مى داريم و اين روز بزرگ را كه در آن به سنّ تكليف رسيده ايم، بعنوان يك روز پرشكوه و خاطره اى به يادماندنى به ياد مى سپاريم.
بعضى از دانشمندان بزرگ اسلامى هم در گذشته، روز تكليف خود را با مراسمى كه برگزار مى كردند، جشن مى گرفتند، مثل «سيد بن طاووس» و به فرزندانِ خود سفارش مى كردند كه اين روز بزرگ را جشن بگيرند.
خاطره جشن تكليف، يك خاطره شيرين تربيتى و معنوى است. مناسب است كه نوجوانان عزيز، تاريخ دقيق تولّد خود را بدانند، تا بتوانند روز مكلّف شدن خود را طىّ مراسمى جشن بگيرند و شادى كنند.
شكرانه تكليف
غير از آنچه در مراسم «جشن تكليف» اجرا مى شود، خوب است خود دختر يا پسرى كه به سنّ تكليف مى رسد، به شكرانه و سپاس اين نعمت، چند كار انجام دهد:
1 ـ سجده شكر براى سلامتى و نعمت تكليف.
2 ـ كمك به نيازمندان و دادنِ صدقه.
3 ـ سلام دادن به فرشتگانى كه همراه انسانند و كارهاى خوب و بد را مى نويسند.
4 ـ پناه بردن به خدا از شرّ شيطان.
5 ـ كمك خواهى از خدا و دعا براى موفقيت در انجام وظيفه.
در «مراسم عمومى» جشن تكليف هم بايد برنامه هايى اجرا شود كه حاضران را به نعمت الهى و به اهميّت انجام وظيفه توجّه دهد و سازنده باشد.
در اين مورد، پدران و مادران و اوليا و مربّيان بيشترين سهم و وظيفه را دارند تا اين خاطره تربيتى و دينى را هر چه با شكوهتر و به ياد ماندنى تر قرار دهند و به خود تازه مكلّفين هدايايى به تناسب سنّ آنان بدهند، بخصوص آنچه به انجام تكاليف دينى و بالا بردن معلومات مذهبى و فرهنگى آنان كمك كند، براى هديه بهتر و مناسبتر است.
شرايط تكليف
در دين اسلام، در صورتى انسان موظّف است دستورهاى دينى و واجبات را انجام دهد و حرامها را ترك كند كه شرايط زير را داشته باشد. به اينها «شرايط تكليف» مى گويند:
اوّل : بلوغ
دوّم : عقل
سوّم : علم
چهارم : قدرت
امّا توضيح مختصر درباره اينها:
«بلوغ» يعنى رسيدن به حدّى از شرايط جسمى كه بتواند تكليفهاى الهى را انجام دهد. و اين نشانه هايى دارد، از جمله تمام شدن 9 سال و وارد شدن به دهسالگى كه شرط سنّى در دختران است. دختران از نظر سنّ زودتر از پسران به تكليف مى رسند و اين نوعى امتياز براى آنان و نشان آمادگى بيشترشان است.
«عقل» يعنى نيروى شناخت خوب و بد كه در انسان است. كسى كه ديوانه و سفيه باشد، تكليف هم ندارد. عقل، پايه همه تكليفهاى دينى است.
«علم» يعنى دانستن احكام خدا. كسى كه حكم خدا را نداند، تكليفى هم ندارد. البتّه انسان وظيفه دارد كه احكام را ياد بگيرد و به بهانه ندانستن، نمى تواند از انجام وظايف دينى كوتاهى كند.
«قدرت» يعنى توانايى براى انجام تكليف; چه توانايى جسمى باشد يا مالى يا فكرى. تكليف هر كس هم به اندازه قدرت اوست و اگر انجام وظيفه اى براى كسى ممكن نباشد، براى او واجب نيست. مثلا كسى كه نتواند روزه بگيرد يا قدرت جنگيدن نداشته باشد، روزه و جهاد از عهده او برداشته مى شود. خداوند از هيچكس بيش از توانايى او تكليفى نخواسته است.
دين اسلام، دينى آسان و مطابق با عقل و منطق و فطرتِ انسان است و نبايد با سختگيريهاى بيش از حدّ، مردم را از دين بيزار كرد.
خداوند هم در مقابل انجام تكاليف و ترك حرامها
به انسان پاداش مى دهد، پاداشى بيشتر از عمل انسان، و اين از لطف و مهربانى خداوند نسبت به بندگان است.
ناگفته نماند كه همه دستورالعملهاى دينى چه واجبات، چه حرامها و چه آنچه مستحبّ يا مكروه است، حكمت و دليلى دارد و هيچ يك از آنها بى جهت و بى علّت نيست. خواه فلسفه و علّت آنها را بدانيم يا ندانيم. البته دانشمندان به كمك علم، راز برخى از احكام الهى را كشف كرده اند، ولى بسيارى از احكام است كه چون فرمان خداوندِ حكيم و داناست، به آنها عمل مى كنيم و آنها را قبول مى كنيم، هر چند علّت آن را هنوز ندانسته باشيم.
اين را هم بدانيم كه سود و زيانِ واجبات و محرّمات، تنها مربوط به جسم ما نيست، بلكه برخى از آثار تكليفها به فكر و روان و اخلاق ما مربوط مى شود، چون انسان تركيبى از جسم و جان است، نيازهاى او هم بعضى جسمى و بعضى روحى است. قوانين اسلام هم به هر دو جنبه جسم و روح توجّه دارد.
نتيجه نهايى انجام تكاليف دينى و پرهيز از آنچه ممنوع و حرام است، به كمالِ انسان مربوط مى شود. يعنى مسلمانى كه به همه وظايف خود عمل كند و بنده خالص و مطيع پروردگار باشد، «انسان كامل» مى شود، انسانى كه مقامش از فرشتگان هم بالاتر است.
دانستنيهاى تكليف
يك مسلمان مكلّف، از دين خود آگاهيهاى بسيارى بايد داشته باشد. معلومات مذهبى را از راه مطالعه كتب دينى يا شركت در كلاسها و جلسات مذهبى مى توان ياد گرفت. اين دانستنيها بعضى اعتقادى است، بعضى اخلاقى و بعضى عملى و رفتارى.
در اينجا فشرده برخى از اين دانستنيها براى شما بيان مى شود.
1 ـ دانستنيهاى اعتقادى
مسائل اعتقادى را هر كس بايد با دليل بداند و بتواند ثابت كند. دين شناسى پايه اساسى زندگى درست و خداپسندانه است. معلومات دينى، بطور عمده درباره خدا، پيامبر اسلام، پيامبران، معاد، عدل، امامت، قرآن و وحى است.
جهان، آفريده خداوند است. خداوند، داراى علم، قدرت و حكمت است و همه موجودات را طبق نظم و برنامه و هدفى آفريده است. جهان به خودى خود و تصادفى پديد نيامده است. خلقت انسان هم روى هدف و برنامه است.
خداوند، يكتاست. شريك و مثل و مانند ندارد. جسم نيست و به چشم نمى آيد. همه چيز را مى داند و هر كارى بخواهد انجام مى دهد. قدرتش بى پايان است. خداوند عادل است، به كسى ظلم نمى كند و پاداش هر كس را چه در دنيا چه در آخرت مى دهد.
خداوند، براى شناساندن راه سعادت و رستگارى به انسانها پيامبران را فرستاده است. فرستادن پيامبران را «بعثت» گويند. پيامبران الهى، دستور از خدا مى گرفتند و دين آسمانى را به مردم مى رساندند.
پيامبران را صد و بيست و چهار هزار نفر گفته اند كه آخرين آنها پيامبر اسلام حضرت محمد «ص» است. عقيده به پيامبران را «نبوّت» گويند.
پيامبر «معصوم»اند، يعنى از هر گناه و خطا و اشتباهى دورند. اطاعت آنان واجب است. نام تعدادى از پيامبران در قرآن آمده است.
قرآن كتاب آسمانى مسلمانان است كه از سوى خدا بر پيامبر ما نازل شده و دست نخورده باقى مانده و به دست ما رسيده است. پيامبران اولوالعزم كه صاحب كتاب بودند، عبارتند از حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسى، حضرت عيسى و حضرت محمد (عليهم السلام).
پس از درگذشت پيامبر اسلام «ص»، وظيفه ادامه راه او و بيان اسلام و هدايت مردم بر عهده امامان است. امامان ما معصوم اند و اطاعتشان واجب است.
عقيده به ادامه راه نبوّت توسّط امامان را «امامت» گويند. انتخاب امام نيز، مثل برگزيدن پيامبر، از سوى خداست. پيامبر اسلام، به فرمان خدا جانشين خود را در روز «غديرِخُم» به مسلمانان معرّفى كرد. امامان همه از دودمان پاك پيامبرند و ما پيروان اهل بيت «ع» به آنان عقيده داريم. نامهاى مقدس آنان عبارت است از:
اول ـ حضرت على «ع»
دوم ـ امام حسن مجتبى «ع»
سوم ـ امام حسين «ع»
چهارم ـ امام سجّاد، على بن الحسين «ع»
پنجم ـ امام محمد باقر «ع»
ششم ـ امام جعفر صادق «ع»
هفتم ـ امام موسى كاظم «ع»
هشتم ـ امام رضا «ع»
نهم ـ امام محمد تقى (جواد) «ع»
دهم ـ امام على النقى (هادى) «ع»
يازدهم ـ امام حسن عسكرى «ع»
دوازدهم ـ امام مهدى «ع»
امام دوازدهم، حضرت صاحب الزمان «ع» زنده است. او در سال 260 هجرى به دنيا آمد. پس از رحلت پدرش، از نظرها پنهان بود. مدّت 69 سال توسّط چهار نماينده مخصوص با مردم ارتباط داشت كه به آنان «نُوّاب اربعه» گويند. اين مدّت به نام «غيبت صغرى» معروف است.
از سال 329 هجرى امام زمان «ع» بطور كلّى از چشمها غايب شد و نماينده خاصّى نداشت. در اين دوران، علماى دينى و فقهاى داراى شرايط، نايب آن حضرت اند. اين دوران را كه تا كنون ادامه يافته و تا زمان ظهور امام عصر «ع» ادامه خواهد داشت، «غيبت كبرى» گويند.
وقتى آن حضرت ظهور كند، دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد. در عصر غيبت امام زمان، مردم بايد از فقها پيروى كنند و با اصلاح خود و جامعه و تشكيل حكومتِ شايسته و اسلامى، زمينه آمدن آن حضرت را فراهم كنند.
«معاد»، يكى ديگر از مسائل اعتقادى است، يعنى اينكه ما پس از مردن، دوباره زنده خواهيم شد تا به كارهاى خوب و بد ما رسيدگى شود. آن روز حسابرسى را «قيامت» يا «رستاخيز» گويند.
چنين روزى حتمى است. هم وعده خداست و هم گفته پيامبران و رسول خدا. آيات فراوانى در قرآن است كه جزئيات روز قيامت را بيان مى كند. عقل ما هم همين را مى فهمد.
اگر بنا باشد كه خوبان و بدان يكسان باشند و هيچ فرقى ميان بندگانِ خوب و يكتاپرست، با انسانهاى مشرك و ظالم و گناهكار نباشد، اين خلاف عدالتِ خداوند است.
در قيامت، افراد خوب به «بهشت» مى روند و افراد بد به «جهنّم». در بهشت، همه نوع نعمتها و لذّتها و هر چه دل انسان بخواهد فراهم است و پاداش خداوند به نيكوكاران است. در جهنّم هم افراد به كيفر گناهان خود مى رسند و عذاب الهى آنان را فرامى گيرد و در شعله هاى آتش مى سوزند.
برپايى قيامت، آخرِ اين جهان است و پس از برپايى قيامت، ابديّت و هميشگى است. نيكان هميشه در بهشتند و ستمكاران و مجرمان هميشه در عذاب دوزخ خواهند بود.
2 ـ دانستنيهاى اخلاقى
صفات اخلاقى خوب را «فضايل اخلاقى» گويند و به صفات ناپسند، «رذايل اخلاقى» گويند. پيامبر اسلام «ص» برانگيخته شده است تا مردم را از نظر اخلاق، تربيت كند و به كمال برساند. كسى كه «خودساخته» نباشد و صفات و اخلاق بد را از خود ريشه كن نكرده باشد، هميشه طعمه شيطان است و به گناهان مختلف كشيده مى شود.
گاهى جوانان به «چشم چرانى» و نگاه به نامحرم مى پردازند. گاهى هم دختران، حجاب را رعايت نمى كنند، هم خود مرتكب گناه مى شوند، هم جوانان را به گناه مى كشند. عفاف و پاكدامنى براى يك مسلمان از بزرگترين ارزشها به حساب مى آيد. هر دختر بايد بكوشد تا عفيف و پاك و خداترس باشد و به كمك ايمان به خدا و ترس از قيامت، از گناهان و رذايل اخلاقى بپرهيزد.
«حيا» يكى ديگر از ارزشهاى اخلاقى است كه يك نوجوان را از آلوده شدن به گناه و رابطه هاى حرام، نگاه مى دارد. كسى كه از خدا شرم نكند، ممكن است به هر آلودگى اخلاقى گرفتار شود.
خوب است با مطالعه زندگى بزرگان و انسانهاى وارسته، فضيلتهاى اخلاقى را در خودمان ايجاد كنيم و زشتيها را از دل و از رفتار خويش، دور سازيم.
خوب است با مطالعه زندگى بزرگان و انسانهاى وارسته، فضيلتهاى اخلاقى را در خودمان ايجاد كنيم و زشتيها را از دل و از رفتار خويش، دور سازيم.
رذيلت ها:
صفات زشت و ناپسندى كه در قرآن و احاديث از آنها نكوهش شده است، بسيار است. اينجا به بعضى از آنها اشاره مى شود:
ظلم (رعايت نكردن حق ديگران و ستم به آنها)
بداخلاقى (رفتار تند با ديگران)
خودپسندى (خود را بى نقص دانستن و عيب خود را نديدن)
تكبّر (خود را بزرگتر و برتر از ديگران دانستن و بى اعتنايى به مردم)
حسد (از نعمت و خوشى ديگران رنج بردن و خواهان از بين رفتن آن شدن)
بخل (آنجا كه بايد پول خرج كرد و كمك نمود، خرج نكردن)
خشم (عصبانى شدن و كنترل خود را از دست دادن)
فضيلت ها:
بعضى از اوصاف خوب و شايسته كه مايه افتخار و ارزش انسان است، عبارت است از:
انصاف (با عدالت رفتار كردن، آنچه براى خود نمى پسنديم براى ديگران هم نپسنديم)
ايثار (به خاطر ديگران از حق خود گذشتن، ديگران را بر خود مقدم داشتن بدى ديگران را با خوبى و نيكى پاداش دادن)
صبر (مقاومت در مقابل سختيها، مصيبتها و حوادث ناگوار)
محبّت (ديگران را دوست داشتن و به ديگران دوستى كردن و علاقه نشان دادن)
قناعت (به كم راضى بودن، اسراف نكردن)
مهمان نوازى (احترام به مهمان و پذيرايى شايسته از او)
امانت دارى (اموال و وسايل ديگران را حفظ كردن و به صاحبانش دادن)
نيكى به همسايه
احترام به پدر و مادر
صله رحم (سركشى به خويشاوندان و احوالپرسى و رفت و آمد با بستگان)
بردبارى و حلم (در مقابل حرفها و رفتارهاى ناپسند ديگران عصبانى نشدن)
شجاعت و بى باكى در مقابل دشمن
خوش اخلاقى و برخورد خوب با ديگران
تواضع با مردم
خيرخواهى و كمك به ديگران
صفات نيكو زياد است. پيامبر اكرم «ص» مبعوث شد تا انسانها را به اين صفات شايسته كه به آنها «مكارم اخلاق» هم مى گويند، آراسته كند. از سخنان آن حضرت است كه:
«بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمِ الاَْخْلاقِ»
برانگيخته شدم تا اخلاق خوب و والا را كامل كنم.
خود پيامبر خدا «ص» و خاندان پاك او، نمونه كامل فضايل اخلاقى بودند و صفات شايسته در همه رفتار و زندگى پيامبر و امامان و حضرت زهرا «ع» و حضرت زينب «ع» وجود داشت. بايد سعى كنيم در اخلاق و رفتار خوب، مثل آنان باشيم و از آنان سرمشق بگيريم.
3 ـ دانستنيهاى عملى
مقصود از دانستنيهاى عملى، چيزهايى است كه براى هر انسان مكلّف يا كسى كه به سنّ تكليف نزديك مى شود، لازم است آنها را بداند و آشنا باشد كه به فرمان خداوند، چه كارهايى را «بايد بكند» و چه كارهايى را «نبايد بكند».
قبل از بيانِ اين دانستنيها به يك موضوع مهمّ اشاره مى كنيم و آن عبارت است از «تقليد».
تقليد يعنى اينكه يك مسلمان در برنامه هاى عملى زندگى و احكام شرعى از يك «مجتهد» پيروى كند.
همانطور كه در هر موضوعى مثلا درمان بيمارى يا تعمير وسايل خانه يا دوختن لباس يا يادگرفتن يك زبان يا صنعت، انسان به كارشناس و متخصّص مراجعه مى كند،
در احكام دين هم به متخصّص رجوع كند.
به كسى كه در مسائل دينى و احكام شرعى متخصّص باشد، «مجتهد» و «فقيه» گفته مى شود و عمل كردن به نظر مجتهد را «تقليد» مى گويند.
امام صادق «ع» فرموده است:
«از فقيهان و مجتهدانى تقليد كنيد كه خويشتن دار ومخالف هواى نفس و مطيع فرمان خدا باشند.»
مجموعه دانستنيهاى عملى كه به نام «واجبات» و «محرّمات» ناميده مى شوند، بسيار است، امّا در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم.
توضيح بيشتر تكاليف دينى را مى توانيد با مراجعه به «توضيح المسائل» بياموزيد.
در رساله هاى احكام، نظر و فتواى مجتهدى را كه از او تقليد مى كنيد، نوشته اند.
واجبات:
نماز (از مهمترين تكليفها و ستون دين است و نبايد آن را ترك كرد)
روزه (كه در ماه رمضان، طبق برنامه خاصى از خوردن و آشاميدن پرهيز مى كنند)
خمس و زكات (نوعى پرداخت مال كه شرايط خاصى دارد و در رساله ها بيان شده است)
حج (زيارت خانه خدا در مكّه، براى آنان كه از نظر مالى و بدنى توانايى داشته باشند)
جهاد (مبارزه با دشمنان خدا و دفاع از اسلام و كشور اسلامى)
امر به معروف و نهى از منكر (يعنى وادار كردن ديگران به كارهاى خوب و واجب و جلوگيرى و نهى از كارهاى ناپسند و حرام، كه اين هم مثل نماز و روزه، وظيفه همگان است)
تولّى و تبرّى (يعنى دوستى كردن با دوستان خدا و دشمنى كردن با دشمنان خدا)
به اين واجبات، «فروع دين» مى گويند و در كيفيت انجام دادن آنها بايد طبق نظر مجتهدى كه از او تقليد مى كنيم، رفتار كنيم.
محرّمات:
آنچه در اسلام «حرام» و ممنوع است، يك مكلّف بايد از آنها اجتناب و دورى كند. گناهان هم زياد است. بعضى كوچك است (گناهان صغيره) و برخى بزرگ است كه مجازاتِ آنها هم سخت تر است (گناهان كبيره).
برخى از گناهان از اين قرار است:
آزار پدر و مادر
دروغگويى و قسم دروغ خوردن
غيبت (پشت سر ديگران حرف زدن و عيب آنها را فاش كردن)
سخن چينى (نقل حرفهاى اين و آن به يكديگر و ايجاد اختلاف و دشمنى)
استهزاء (مسخره كردن ديگران، چه با حرف و زبان، چه با اشاره و حركات)
اسراف (ولخرجى و هدر دادن نعمتهاى خدا و ريخت و پاش در خوردنيها و آشاميدنيها و پوشيدنيها و ...)
بى نمازى (نخواندن نماز و سهل انگارى در انجام اين وظيفه مهمّ)
تهمت (به ديگران نسبتهاى ناروا دادن و گفتن كارهاى بدى كه انجام نداده اند)
بى حجابى (خود را از نامحرم نپوشاندن و ارتباطهاى حرام با نامحرم داشتن)
سرگرمى به لهو و لعب (كارهاى بيهوده و زيان آور، از جمله سرگرمى به عسكهاى مبتذل و موسيقى كه وقت را هدر مى دهد و فكر را خراب مى كند)
قماربازى (بُرد و باخت با وسايل مخصوص قمار)
دزدى (پول و وسايل ديگران را دزديدن)
خيانت
و گناهان ديگرى مثل: خوردن مُردار و خون و گوشتِ خوك، شراب خوردن، استعمال مواد مخدّر، دروغ
بستن به خدا و پيغمبر، فرار از جبهه جنگ، فاش كردن اسرار، خوردن مال يتيم، پيمان شكنى، كمك به ظالم.
مسلمان واقعى كسى است كه از دستورهاى خدا كاملا پيروى كند و با نافرمانى در مقابل پروردگار، خود را گنهكار و اهل دوزخ نسازد.
گناه هر چه كوچك باشد، ولى چون نسبت به خداى بزرگ است، بزرگ به حساب مى آيد.
توبـه
اگر خداى نكرده كسى اشتباه كرد و فريب شيطان را خورد و مرتكب يكى از گناهان شد يا وظايف واجب را انجام نداد، به چنين كسى «گناهكار» گفته مى شود. خوشبختانه خداى مهربان، راهِ خوب شدن را به روى انسانها باز گذاشته و از گناهكاران خواسته است كه «توبه» كنند.
توبه، يعنى پشيمان شدن از گناه و كار زشتى كه انسان انجام داده است و تصميم گرفتن براى آنكه ديگر آن كار را انجام ندهد و گفتنِ «اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّى وَأتُوبُ اِلَيْه».
خودِ توبه، از واجبات است و نبايد آن را به تأخير انداخت. در اوّلين فرصت، انسان بايد از خطاى خود پشيمان شود و توبه كند. خداوند هم قول داده است هر كس كه جدّى و از ته قلب توبه كند و از گناه دست بكشد، توبه او را بپذيرد و گناهان او را عفو كند.
خداوند، توبه كنندگان را دوست دارد. پس نبايد از رحمت خداوند مأيوس بود. ادامه گناه، خودش گناه بزرگى است.
از خدا بخواهيم كه گناه ما را بيامرزد و توفيق دهد كه هرگز از دستورهاى او نافرمانى نكنيم.
تاریخ انتشار: 1394/11/24